نظر از: درود بر تو.... [بازدید کننده]

درود بر تو....

آقا اجازه هست خانمتون رو نگاه کنم…..

جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مؤدبانه گفت : ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوریکه رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد:

مردیکه …..، مگه خودت ناموس نداری گ…. می خوری تو و هفت جد و … خجالت نمی کشی؟ …

جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور مؤدبانه و متین ادامه داد:

خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم … حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم!!!

مرد خشکش زد … همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد …!!!

1392/11/19 @ 15:39

نظر از: ساجدی [بازدید کننده]

ساجدی

من الله التوفیق

1392/11/07 @ 09:53


فرم در حال بارگذاری ...