از فاطمه اینگونه به تو ای زن خطاب است
ارزنده ترین زینت زن حــــفظ حجاب است
«بايد مسائل ارزشي اسلام در جامعه ما احياء بشود. مثلا مسئله حجاب، يك مسئله ارزشي است. مسئله حجاب،
مسئلهاي است كه اگر چه مقدمهاي است براي چيزهاي بالاتر، اما خود يك مسئله ارزشي است. ما كه روي حجاب اين
قدر مقيديم، به خاطر اين است كه حفظ حجاب به زن كمك ميكند تا بتواند به آن رتبه معنوي عالي خود برسد و دچار
آن لغزشگاههاي بسيار لغزندهاي كه سر راهش قرار دادهاند، نشود. … به نظر ما، بحثهايي كه در باب پوشش زن
ميشود، بحثهاي خوبي است كه انجام ميگيرد؛ منتها بايد توجه كنيد كه هيچ بحثي در اين زمينههاي مربوط به پوشش
زن، از هجوم تبليغاتي غرب متأثر نباشد، اگر متأثر از آن باشد، خراب خواهد شد. مثلا بياييم با خودمان فكر كنيم كه
حجاب داشته باشيم، اما چادر نباشد؛ اين فكر غلطي است. نه اينكه من بخواهم بگويم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من
ميگويم چادر بهترين نوع حجاب است؛ يك نشانه ملي ماست؛ هيچ اشكالي هم ندارد؛ هيچ منافاتي با هيچ نوع تحركي
هم در زن ندارد. اگر واقعا بناي تحرك و كار اجتماعي و كار سياسي و كار فكري باشد، لباس رسمي زن ميتواند
چادر باشد و - همان طور كه عرض كردم - چادر بهترين نوع حجاب است.»
آقا اجازه هست خانمتون رو نگاه کنم…..
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مؤدبانه گفت : ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوریکه رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد:
مردیکه …..، مگه خودت ناموس نداری گ…. می خوری تو و هفت جد و … خجالت نمی کشی؟ …
جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور مؤدبانه و متین ادامه داد:
خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم … حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم!!!
مرد خشکش زد … همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد …!!!