سلام بر بانوی سه ساله ی کــــربلا!
رقیه جان!آن روز که از مدینه به همراه پدر به راه افتادی ،شام منتظر آمدنت بود تا تورا از عمه جانت به امانت گیرد.
به یاد داری روزها وشب ها در دامان پدر نوازش می شدی؟چطورشد آن شب تو پدررا در آغوش گرفتی؟با بوسیدن پدر،عم… بیشتر »
آخرین نظرات