سلام بر بانوی سه ساله ی کــــربلا!
رقیه جان!آن روز که از مدینه به همراه پدر به راه افتادی ،شام منتظر آمدنت بود تا تورا از عمه جانت به امانت گیرد.
به یاد داری روزها وشب ها در دامان پدر نوازش می شدی؟چطورشد آن شب تو پدررا در آغوش گرفتی؟با بوسیدن پدر،عمه را وداع گفتی !
آری!عمه جانت ،زینب نیزصورت نیلی و گوش های پاره ات را وداع گفت
وتو را به آغوش پر مهرپدربازگردانید.
یا صاحب الامر!یا بقیة الله!شهادت عمه ی سه ساله ات رقیه را به شما تسلیت می گویم.
من نیز در غم جانگدازش میسوزم.
بنت الحسین ،رقیه جان دخیلم ای خانوم بی آشیان دخیلم
آخرین نظرات